دکتر علی غضنفری

وب سایت رسمی دکتر علی غضنفری محتوای سایت توسط منسوبین به استاد و تحت نظر ایشان به روز رسانی می گردد

اخلاق در قرآن و سنت (جلد اول )‌

اخلاق در قرآن و سنت (جلد اول )‌ اين مجموعه به بررسى بيش از يكصد موضوع اخلاقى (رذائل)پرداخته وتصويرى همه جانبه را از هر رذيله ارائه داده است. همچنين جنبه‏هاى قابل پرهيزبررسى شده و در انتها آثار وضعى رذائل بيان شده‏است. گسترش موضوعات وعناوين، شاخ و برگهاى عملى مباحث مطروحه، توجّه نه جنبى و حاشيه‏اى، بلكهاصيل و دقيق به آيات قرآن كريم و احاديث نبوى و علوى و ولوى و حتّى‏المقدوربيان محتواى آنها در ترجمه و پرهيز از ترجمه‏هاى تحت لفظى، از شاخصه‏هاى ايننوشتار است. البته چه بسا در بدو امر، ظاهر برخى عناوين، اخلاقى به نظر نرسد ودر زمره مباحث اعتقادى و يا تاريخى قرار گيرد، ولى سير مباحث و گرايش عناوين،به سوى اخلاق عملى و اخلاق بالمعنى الاخص است، مضافا اينكه همان مباحثاز جهات نه چندان بعيدى مى‏توانند در پرونده مسائل اخلاقى جاى گيرند و حتّىعناوينى چون موضوعات مرتبط با معاد، مى‏توانند زيربناى مسائل اخلاقى شمرده شوند.
آنچه در جلد اول می¬بینید.
نفس (ويژگيهاى نفس، لزوم تزكيه نفس، عوامل تهذيب، نوعى مبارزه، ابليس، شيوه عمل ابليس، قدرت مانور شيطان، بندگان ابليس، عوامل مصونيّت) حيات دنيوى ( نگرش اسلام به حيات، دنيا در آيات، دنيا در روايات) صورت و سيرت (اهميت سريره، آثار حسن سريره، مَيز انسان از حيوان، ريشه سريره ويران) شقاوت و سعادت ( سرچشمه شقاوت و سعادت، عوامل شقاوت، علائم شقاوت، اَشقى)افراط و تفريط (آثار افراط و تفريط، مصاديق افراط و تفريط و اعتدال) شرك (شرك در آيات و روايات، مراتب شرك، طلب يارى از مشركين) يأس (يأس از رحمت، علاج يأس، رحمت الهى، دو نكته)ايمنى از مكر خداوند(عوامل ايمنى، عواقب ايمنى، وظيفه علماء دين)خوف و دلهره(خوف از خداوند، خوف از مقام ربّ، مقام ربّ، خوف صادق، مايه خوف، اسباب خوف، خوف عالم، خوف و رجاء، آثار خوف، گريه از خوف)خود پسندى( مراتب عجب، عواقب عجب، عجب مايه‏اى ندارد، معالجه عجب)كبر (كبر در مقابل خالق، كبر در طاعت و عبادت، كبر در مقابل انبياء، كبر در مقابل اولياء، كبر در مقابل عامه مردم، علاج كبر، دو نكته، عقوبت)ريا (علائم ريا، خفاء در اعمال، تبعات ريا، نگهدارى عمل)اسراف و اقتار(مصاديق اسراف، 1 ـ خوردن و آشاميدن،
2 ـ اسراف در اموال، مقدار انفاق، 3 ـ اسراف در اعمال، اسراف در اعمال خير)دروغ(1)(بيان ديگر، اساس در سخن، اوصاف كذب، تبعات دروغ، موجبات دروغ، دروغ در قيامت) دروغ(2)(مراتب دروغ، سه نمونه ديگر، تحريص بر دروغ، موارد جواز، توريه، استماع كذب، توبه) سوگند دروغ(مشروعيت سوگند، سوگند واجب، سوگند مكروه، سوگند حرام، مصاديق، كفاره سوگند، دو نكته، متعلق سوگند)شهادت كذب(وجوب اجابت، ثواب گواهى دادن، رجوع از شهادت، شهادت زور، شرايط شهود، اكرام شهود)عقوق(اهميت احسان در اخبار) نيكى بعد از مرگ والدين (تقدم مادر، اثرات احترام، مصاديق بى احترامى، آثار و عواقب بى‏احترامى، عقوق پدران ولائى، عقوق اولاد) قطع رحم(آثار قطع، دايره صله و قطع، اثرات قطع در قيامت، مصاديق صله، صله علماء و سادات) نقض عهد(پرهيز از پيمان بستن، اهميت توجه به پيمان، آثار نقض، نكات مهم، عهد خدا با خلايق، وعده خلايق با خد)حسادت(اثرات حسادت، خصوصيات حسود، حسادت يا غبطه، موضع گناه، دو نوع حسادت) عيبجوئى(توجه به عيب خود، مقتضاى اخوّت، مقابله به مثل، عواقب عيبجوئى، القاب زشت) تحقير مؤمن(لزوم تكريم مؤمن، حرمت تحقير، توالى فاسده، تذكر)تمسخر(عوامل تمسخر، مصاديق تمسخر، تمسخر و عذاب) سوء ظن (آثار مثبت حسن ظن، تبعات سوء ظن، موجبات سوء ظن، وظيفه ما، پرهيز از موضع تهمت، دو نكته) تجسّس(دقت در موارد جواز، حرمت تجسّس، عقوبت تجسّس) افشاء اسرار(رازدار، افشاء سرّ، اسرار ديگران، اسرار شيعه، تقيّه)فتنه(فتنه در قرآن، فتنه در اخبار، بدترين فتنه‏ها، فتنه در آخر الزمان)كينه و خصومت(كينه، خصومت، ضعيف ترين دشمنان، دشمنان واقعى) مكر و حيله(آثار مكر، عاقبت مكر، سردسته مكّاران، مكر خدا، غِشّ، حيل شرعى)سحر(سحر چيست؟، ساحر، كهانت، قيافه‏شناسى، كف‏بينى، تنجيم، شعبده بازى) سخن چينى(ريشه نميمه، نمّام،شرّ خلايق، آثار نميمه، نمّام در قيامت، سعايت، موارد جواز) شايعه(وليد را بهتر بشناسيم، جمع چند گناه) غيبت(دايره غيبت، غيبت در آيات، غيبت در اخبار، مستمع غيبت، درمان غيبت، عوامل غيبت، يجوز و لايجوز، كفاره غيبت، غيبت در برزخ و قيامت) تهمت(به خداوند، به انبياء، به مؤمنين، چند تذكر) قذف(ماجراى افك، حدّ قذف، شنونده قذف، قذف كفار، لعان، توبه، نكته مهم) فحش(آثار فحش، فاحش در آخرت، ناسزا به ساير مخلوقين، پاسخ دشنام، سبّ والدين، ناسزا به معصومين، لعن)قتل(حرمت قتل در همه امّتها، جنگ دو مسلمان، تبعات و آثار قتل، تعاون در قتل، توبه، موارد جواز قتل)خودكشى(عوامل خودكشى، راه درمان، سقط جنين، عوامل زنده به گور كردن دختران، در زمانه ما، ديه سقط جنين) عشق(آثار و تبعات، أجوان عفيف، عشق حقيقى)چشم چرانى(آثار و تبعات چشم چرانى، آثار مثبت فرو بستن چشم، نكات)زنا(اثرات دنيوى، عواقب اخروى، حدّ، راههاى پيشگيرى) متعلّقات زنا(مساحقه، وساطت، دياثت، استمناء، نكاح بهائم، بوسه، مصافحه، زناى گوش، استعمال عطر) همجنس بازى (عامل اصلى،عواقب دنيوى، در قيامت، مقدمات لواط) موسيقى (موسيقى، موسيقى در نگاه علم روز، موسيقى از نگاه قرآن، موسيقى در روايات، استماع آلات موسيقى، خريد و فروش)غنا (آثار مخرّب غنا، ترويج ترانه‏خوانى، غنا در قرآن، آثار غنا در روايات، چند نكته مهم) شهوت (خوردن و آشاميدن، شهوت جنسى، عشق نسبت به دوستان، مال و جاه) حبّ مال (چرا دنيا را دنيا ناميدند؟، حبّ ذاتى، وسيله، زهد، دنيا براى مؤمن، گذرگاه، گول زننده، عشق به دنيا، دو هوو، مثل دنيا، تلخى و شيرينى، نتيجه دنيا طلبى) حبّ جاه (خصائص مقام، مُحبّ مقام، در آخرت، زمامدارى على، طلب رياست براى غير، آيه شريفه، رياست واقعى)

بخشی از مقدمه کتاب
اخلاق بر پايه اصول جهان‏بينى استوار است و نظريات اخلاقى بستگى بهتصويرى دارند كه ايدئولوژى ارائه مى‏دهد.
براى تبيين نظريه اسلام در خصوص «اخلاق» و ميزان اهميّت آن، توجّه به سهاصل ذيل به عنوان اصول جهان‏بينى اسلام، ضرورى به نظر مى‏رسد.
الف ـ اعتقاد به مبدأ هستى‏بخش، خداوندى كه هستى در دست قدرت اوست.
اِنَّ اللّه‏َ لَهُ مُلْكُ السَّمواتِ وَ الاَْرضِ...
به طورى كه هيچ عملى بدون اذن او از مخلوقاتش صادر نشده و هيچ برگى
بى‏اذن حضرتش از درختى بر زمين نمى‏افتد. «... وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلاّ يَعْلَمُها و لاحَبَّةٍ فِى ظُلُماتِ الاَْرضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ اِلاّ فى كَتابٍ مُبين.»
ب ـ اعتقاد به اينكه هيچ چيزى در عالم به غير از خداى متعال استقلالى ندارد،واجب الوجود، او و تنها اوست و غير او همه ممكناتى هستند كه وجود آنها بستگىبه او داشته و همه را خداوند براى تكميل نظام طبيعت و نقش آنها در هدايتاشرف آنان يعنى انسان آفريده است. بنابر اين جماد، نبات، حيوان، فرشته، جن وانسان موجوداتى وابسته بوده و غَناى محض فقط خداوند است. «... اِنَّ اللّه‏َ هُوَالْغَنِىُّ الْحَميدُ».
ج ـ اعتقاد به معاد و اينكه خلقت جهانى چنين منظم و دقيق، بيهوده نبوده وانسان كه اشرف كائنات لقب گرفته، رها آفريده نشده است. او را زمانى است كهجوابگوى شرافتش باشد و برخورد او با همه كائنات كه تنها براى گل سرسبدوجود، خلق شده‏اند، مورد بررسى قرار گيرد. «... اِلَى اللّه‏ِ مَرْجِعُكُمْ جَميعا فَيُنَبِّئُكُمْبِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ».
اينك به دنبال طرح اين اصول، لازم است ويژگيهاى انسان و البته خصايصى كهمرتبط با بحث است و ما را در رسيدن به بيان برنامه اخلاقى اسلام يارى مى‏دهد، بهاجمال فهرست نمايم.
1ـ انسان از دو بخش جسمانى و روحانى تركيب يافته است. جسم آدمى از خاك«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طينٍ» و روح او از سوى خداوند به وى دميدهشده است . «فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحى...».
2ـ روح داراى مراتبى است و به اختصار مى‏توان سه مرتبه براى آن در نظرگرفت: مرتبه اوّل، نفس نباتى است كه رشد و نموّ را كنترل مى‏كند؛ مرتبه دوّم نفسحيوانى بوده و مأمور غرايز و ادراكات محدود مى‏باشد؛ سوّمين مرتبه نفس، نفسانسانى است و البته شخصيت انسان به همان وابسته بوده و ما به الامتياز انسان ازساير موجودات نيز همان است.
طبعا اين سه مرتبه در طول هم قرار دارند. بالاترين مرتبه نفس نباتى،پايين‏ترينمرتبه نفس حيوانى بوده و همين طور بالاترين مرتبه نفس حيوانى، پائين‏ترين مرتبهنفس انسانى است؛ ضعيف‏ترين مرحله نفس انسانى آخرين حدّ سقوط آدمى وهمان اَسفل السافلين اوست؛ و البته بالاترين مرتبه آن، نهايت قوس صعودى و اَعلىعلييّن مى‏باشد و از آن به كمال مطلوب تعبير مى‏كنيم.
3ـ روان آدمى از سه قوه شهويه، غضبيه و عقليه تشكيل يافته است. قوّه شهويهتمام خواسته‏ها و اميال انسانى را عهده‏دار است و اوّلين علامت بروز آن، از لحظهتولّد و با ميل به غذا «شير» آغاز مى‏گردد و با همان، اعلام موجوديت مى‏كند. قوّهغضبيه مسئوليت دفاع از انسان را در برابر خطرات احتمالى بر عهده دارد، و براىاوّلين بار در زمان شيرخواره‏گى و با حركت دست و پا براى دفع پشه‏اى و يا هر مانعديگرى بروز مى‏نمايد. قوّه عقليه عهده‏دار كنترل ساير قوا بوده و حفظ تعادل آنها رابراى ادامه سير طبيعى وى به سوى كمال مطلوب بر عهده دارد.
4ـ انسان موجودى نسبتا مختار آفريده شده است. وى اعمال و رفتار خود را براساس همين اصل، انجام داده و در تزاحم اميال و گرايش‏ها توان برگزيدن راه ومسيرى دلخواه از روى علم و آگاهى را داراست. اين خصلت، آدمى را از ديگرموجودات كه اختيار محدودترى در حوزه‏هاى خاص دارند، متمايز مى‏سازد.
5ـ نيازها و حاجتهاى آدمى به شكلى است كه امكان زندگى فردى براى او وجودندارد، از اين روى وى اجتماعى خلق شده و لذا يكى از مؤثرات در وجود او هماناجتماع مى‏باشد.
6ـ از ذاتيات انسان خوددوستى است. حبّ ذات به صورت دو عشق ديگر بارزمى‏شود و آن دو «حبّ بقا» و «حبّ كمال» مى‏باشند، او چون خود را دوست داردمى‏خواهد بماند و بالاتر اينكه مى‏خواهد به بهترين شكل ممكن بماند. ناگفته نماند
كه حضرت آدم عليه‏السلام بخاطر همين ويژگى، مورد اغواى ابليس قرار گرفت و به درختىكه گمان مى‏كرد آب حيات است و او را خالد و جاودان مى‏سازد، پناه برد. خوددوستى، آدمى را به حركت براى بقاء و كمال خويشتن وا مى‏دارد و لذا منافع را براىخود جلب و جذب مى‏كند و مضارّ را از خود دفع مى‏نمايد.معيار منفعت و ضرر نيز همان چيزى است كه بتواند او را در رسيدن به هدفشيارى نمايد يا دور سازد.
7ـ استعداد ذاتى انسان‏ها بى‏ترديد در شكل‏گيرى شخصيت آتى او نقش مهمىايفاء مى‏كند اين استعدادها در همه افراد بشر به يك گونه نيستند، خواجه نصير دراخلاق ناصرى ظرفيتهاى اوّليه را به پنج دسته تقسيم مى‏كند، بنابر اين تقسيم،دسته‏اى از انسانها خيرند و خير آنان مسرى است و دسته‏اى خير فى نفسهمى‏باشند. عده‏اى نيز خير و شرّ آنان مساوى بوده، چهارمين گروه شر ولى آفات آنانمسرى نمى‏باشد و دسته پنجم شرّ مسرى هستند.البته ظرف آدمى بعد از تولّد نسبت به پذيرش خير و شر، مساوى است ولى اينظرفيت با توجّه به استعداد ذاتى او همسان نيست و طبعا دسته پنجم براى رسيدنبه سعادت راهى بس دشوار در پيش دارند، راهى كه با مشقّت كمترى براى دستهاوّل امكان‏پذير است.
8ـ ميل و رغبت انسان به شقاوت بيش از سعادت اوست، و اين به جهت وجودقواى شهوت و غضب، نفس وسوسه‏گر از درون، ابليس و جلوه‏هاى تزئين شده وىاز بيرون ، موافقت شرور با لذّات جسمانى و آنى و بدون تأخير و... مى‏باشد.
قال على عليه‏السلام: «اَلشَّرُّ كامِنٌ فى طَبيعَةِ كُلِّ اَحَدٍ فَاِنْ غَلَبَهُ صاحِبُهُ بَطَنَ وَ اِنْ لَمْ يَغْلِبْهُظَهَرَ».
و نيز فرموده است:
«اَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضائِلَ فَاِنَّ الرَّذائِلَ اَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْها».
با توجّه به اصولى كه مطرح شد و نيز پس از بيان خصوصيات انسان، حركتانسان به سوى كمال مطلوب و نهائى خود حتمى به نظر مى‏رسد، امّا اينهدفغايى براى آدمى، كجاست؟
دين اسلام به عنوان كامل‏ترين اديان آسمانى، كمال نهايى را در «قرب الهى»معرّفى كرده است، هر چند خداى متعال از رگ گردن به آدمى نزديكتر است. «... وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ.» ،ولى اين نوع از تقرّب تكوينى بوده و در اختيارآدمى نيست و طبعا مشمول مثوبت و عقوبت نيز نمى‏باشد.
بديهى است نزديكى خداوند به انسان به حدّى است كه حضرت جلّ جلاله ازشدّت ظهور در خفاست، همچون خورشيد كه هر چه به چشم نزديكترگردد، ديدهرا خيره ساخته و آن را از رؤيت خود محروم مى‏سازد.البته اين گوى فروزان مخلوقاوست واين مثال جز جهت تقريب ذهن بيان نشده است.تقرّبى كه ما از آن سخن به ميان آورديم آن است كه انسان در سايه حركت ارادىو اختيارى خود از نفس سويه، بدان حدّ از قرب به خدا رسيده باشد كه به مراحلبالا و آخرين مرتبه قوس صعودى منتهى گردد.اين مهم زمانى محقق مى‏شود كه ضمن اعتقاد راسخ به مبدأ غنى و رجوعخلايق فقير به او، جسم ابزار روح گردد، و او را براى رسيدن به هدفى كه براى آنآفريده شده است، آزاد سازد. تا ميل اصيل از ميان گرايش‏هاى ديگر شناخته شده،مؤثرات درونى و بيرونى، مورد غفلت قرار نگرفته و روان ضمن اعتدال به ملكاتحسنه قوّت يابد. در نتيجه روان، جسم را در كنترل خويش گرفته، به قدرى كهخصوصيّت جسمانى را از او بازستانده، درد و لذّت مادّى را از او سلب كرده، تا آنحد كه بعد از جدا شدن از آن، خاك را در وى بى‏تأثير نمايد.بى‏شك چنين تقرّبى تنها در سايه اعتقاد به مبدأ و عمل امكان‏پذير است، عملىكه دهها بار در قرآن كريم در كنار اعتقاد چون توأمان ذكر شده است. «اِنِّ الَّذينَ آمَنوُاوَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ».
شناخت چنين اعمالى كه بتواند حركت فطرى تكاملى انسان را شتاب بخشد وموانع بر سر راه را بر دارد، به آسانى ممكن نبوده و يا اساسا غير ممكن است چهاينكه انسان را توان احاطه بر آينده نيست و معدّات و موانع را نمى‏تواند از پيشبشناسد.
على هذا او محتاج به منبعى قوى و مطمئن است كه پستى و بلندى‏ها را آشكار وراه لغزش را مسدود كرده و نه فقط «اهداى طريق» بلكه تا «ايصال الى المطلوب»آدمى را همراهى نمايد و اين همان وحى نازله از سوى خداوندى است كه تمامصفحه‏ى وجود، و گذشته و آينده براى او آشكارمى‏باشد. و البته تنها از همينطريق، و تفسير و تبيين آن به وسيلهمرتبطين با او، مى‏توان به هدف غايى و كمالنهايى دست يافت.
علاوه بر سير عقلانى كه تاكنون بازگو نموديم، بحران اجتماعى حاصله اززندگىماشينى، از ناهنجارى‏هاى جامعه تا گسسته شدن تار و پود خانواده و سير دنياگزينىو زوال ملكات حسنه و ترويج رذايل و حركت شتابان به سوى مدينه‏ى جاهله ودورى از مدينه‏ى فاضله به قدر توسعه‏ى ارتباطات، ما را به شناخت مبانى اخلاق وجايگاه آن در قرآن و سنت و نقش آن در تكامل فرد و اجتماع وامى‏دارد.آنچه پيش روى داريد حاصل سالها مطالعه و تحقيق و پژوهش در آيات وروايات و حكايات و نيز صدها كتاب و مقوله در اين‏باره است.
اين مجموعه به بررسى بيش از يكصد موضوع اخلاقى (رذائل)پرداخته و
تصويرى همه جانبه را از هر رذيله ارائه داده است. همچنين جنبه‏هاى قابل پرهيزبررسى شده و در انتها آثار وضعى رذائل بيان شده‏است. گسترشموضوعات وعناوين، شاخ و برگهاى عملى مباحث مطروحه، توجّه نه جنبى و حاشيه‏اى، بلكهاصيل و دقيق به آيات قرآن كريم و احاديث نبوى و علوىو ولوى و حتّى‏المقدوربيان محتواى آنها در ترجمه و پرهيز از ترجمه‏هاى تحت لفظى، از شاخصه‏هاى ايننوشتار است. البته چه بسا در بدو امر، ظاهر برخى عناوين، اخلاقى به نظر نرسد ودر زمره مباحث اعتقادى و يا تاريخى قرار گيرد، ولى سير مباحث و گرايش عناوين،به سوى اخلاق عملى و اخلاق بالمعنى الاخص است، مضافا اينكه همان مباحثاز جهات نه چندان بعيدى مى‏توانند در پرونده مسائل اخلاقى جاى گيرند و حتّىعناوينى چون موضوعات مرتبط با معاد، مى‏توانند زيربناى مسائل اخلاقى شمردهشوند.
;

دریافت کتاب